به گزارش عماریون به نقل از فارس،برخی از مستشرقین که با اهداف شوم خود قصد ضربه زدن به اسلام را دارند،در نوشتههای خود درصدد بیان این مطلب هستند که پیامبر را فردی شهوت ران معرفی کنند.از جمله این افراد، شخصی به نام «دیدرو» هست که ادعا کرده که محمد بزرگترین دوست زنان و سرسختترین دشمن عقل سلیم بوده که از این جهات،دنیا نظیر او را ندیده است!
حجتالاسلام محمدحسن قدردان قراملکی استادیار هیئت علمی گروه کلام و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در کتابی با نام «درباره پیامبر اعظم(ص)» به شبهه تعدد زوجات پیامبر(ص) پاسخ داده است.
در تحلیل شبهه مزبور،نکتههای زیر قابل توجه است:
1.علاقهبه زن،غریزه انسانی
علاقه داشتن مرد به زن یک امر عادی است؛خداوند متعال نیز آفرینش زنان را مایه آرامش برای مردان دانسته است:
«أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً»
از[نوع]خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد.
جالب اینکه قرآن در این آیه،هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است،و با تعبیر پرمعنی «لِّتَسْکُنُوا»،مسائل بسیاری را بیان کرده است؛به هر حال این آرامش و سکونت،هم از نظر جسمی است،هم از نظر روحی و هم از جنبه فردی و اجتماعی؛پس این علاقه و محبت بین زن و مرد توسط خداوند آفریده شده و بالطبع برای هر مردی کمال به حساب میآید.
قرآن در جایی دیگر این علاقه را به این خاطر میداند که انسانها را از نفس واحدی آفریده و همسری از جنس خود او تا آرامش بیابد:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا»
این علاقه را نمیتوان برای مرد،نقصی به حساب آورد؛چهبسا از کمالات مرد این است که به جنس مخالف تمایل داشته باشد.پیامبر اکرم به عنوان انسانی از هر لحاظ کامل دارای تمایل های انسانی باشد و نمیتوان تمایل او را به زن انکار کرد و حتی خود ایشان نیز این مطلب را انکار نفرموده و از علاقه خود به زنان خبر داده است؛که البته این سخنان پیامبر،ناظر و تأکید بر جنبه بشری خود است؛زیرا ایشان نمیخواست مردم در مورد او غلّو کنند و صفات انسانی او را که حاکی از محدودیت جنس بشر در مقابل خالق توانا است،به عیان ببینند؛ لذا این سخنان از آن حضرت صادر شده است.
2. کنترل و تعدیل غریزه فوق
با این حال گرایشهای مادی و بشری آن حضرت کاملاً تحت کنترل ایشان بود و همواره در مسیر عبودیت خدا و هدف عالی از آفرینش انسان قرار داشت؛پس نمیتوان از ازدواجهای پیامبر به علاقه مفرط به زن تعبیر کرد.
از طرفی توجه به این نکته ضروری است که ازدواجهای ایشان در شرایطی نبود که کاملاً از این علاقه ناشی باشد. با نگاهی به تاریخ و ترتیب ازدواجهای ایشان روشن میشود که اصولاً این ازدواجها براساس مصالحی خاص صورت گرفت.
پیامبر اکرم در همه امور زندگی خود کاملاً مطیع اوامر الهی بود؛چه بسا این ازدواجها مأموریتی ازطرف خدا بر پیامبربوده است؛چنانکه با نزول آیه 52 سوره احزاب،این گونه ازدواجهای مصلحتی پایان یافت و پیامبر از ازدواج ممنوع شد:
«لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ»
ایشان در مدت باقیمانده از عمر مبارکشان با همان همسران سپری کرد و حتی مأمور شد زنان خود را مخیر کند بین زندگی با ایشان در حال فقر و یا اینکه با پرداخت مهریه آنها را طلاق دهد.
3. عادی بودن تعدد همسر در عصر صدر اسلام
در مورد اخلاق جنسی و زناشویی پیامبر به هیچ وجه نمیتوان بر ایشان خرده گرفت و تعدد زوجات ایشان، در آن زمان کاری کاملاً عادی بوده است و خلاف این کار یک امر غیر معمول به شمار میرفته است.
به طور کلی میتوان گفت در آن زمان زمان بیشتر مردم غرب و همه اشراف از همسران متعدد برخوردار بودند و تنها در مورد جناب ابوطالب آمده است که ایشان همسران متعدد نداشت؛ در حالی که از اشراف عرب به شمار میرفت که شاید علت این قضیه فقر مالی ایشان بوده است؛ چون در مورد ابوطالب گفته شده است در حالی که فقیر بود، سروری و سیادت داشت.
امیرمؤمنان علی بن ابیطالب هم در مورد پدرشان میفرماید: پدرم در عین ناداری سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت. در مورد غیر از ایشان، همه اشراف از زنان متعددی برخوردار بودند و این کار در عرف آن زمان کاری معمولی بود و بسیاری از اصحاب پیامبر هم بیش از ده زن عقدی و دائمی و کنیز اختیار کردند.
4. وجود تعدد همسر در آیینهای پیشین
تعدد زوجات مسئلهای نیست که به آیین اسلام و مسلمانان منحصر باشد؛چنانکه بنیاسرائیل چند همسری را روا میشمردند و پیش از روزگار موسی(ع)در میان آنان رواج داشت و چون موسی به سوی آنان فرستاده شد،به این رسم ادامه دادند. موسی خود بیش از یک زن گرفت. داوود پیامبر نیز با شمار بسیاری از زنان ازدواج کرد. پس از آنکه مسیحیت در جهان رومی گسترده شود،چند همسری در آنجا رواج داشت و پذیرفته بود.حتی در روزگار عیسیبن مریم نیز چنین بود و چند همسری ممنوع نبود؛پس اسلام تنها دینی نیست که چند همسری را روا شمرده است؛ آنچنان که دشمنان اسلام میکوشند به هر وسیله به دروغ این نسبت را به آن بدهند،بلکه تنها دینی است که به امور ازدواج سامان داده و شمار همسران را معین کرده است.
5. اکتفا به تکهمسری در دوره جوانی و میانسالی
غرایز جنسی و مسائل شهوت در دوره جوانی و تا حدودی در دوره میانسالی ظهور و بروز بیشتری دارد و از سن پنجاه سالگی به بعد این غرایز انسانی رو به کاهش میرود.
رسولخدا (ص) در تمام عمر شریف خود از جوانی تا آخرین روز زندگی به پاکدامنی و عفاف-حتی نزد دشمنان-شهره خود و هیچگاه به ایشان تهمت خلاف عفاف و یا شهوترانی زده نشد. حضرت با وجود امکانات بیشتر مالی و دوره جوانی،به اولین همسر خود اکتفا کرده و تا رحلت وی و یک سال بعد از آن،همسر دیگری نگرفتند؛در حالی که کسی که اخلاق و غریزه جنسی بیشتری دارد،حداقل به صورت مشروع به ازدواجهای متعدد رو میآورد.
این قاعده در سیره حضرت اصلاً جاری نشد؛چرا که ما شاهدیم که آن حضرت در ده سال پایانی عمرش تعدد همسر داشتند که این مسئله در آن زمان امری عادی بود و بیشتر مردم قریش دارای زنان متعدد بودند؛اما رسولخدا(ص) در اوج جوانی خود به مدت بیست و پنج سال،فقط با تنها همسر خود خدیجه زندگی میکرد و هیچ زن دیگری در زندگی ایشان وجود نداشت.
تنها از سال دوم هجری،زمانی که پیامبر پنجاه و پنج سال داشت با چند همسر زندگی کرد.
6. ازدواجهای پیامبر، تابع مصالح دینی و اجتماعی
انگیزههای ازدواج حضرت،نه از سر شهوترانی و خوشگذرانی،بلکه اساساً برطبق دستور الهی و برپایه مصالح و مقتضیات اسلام در آن مقطع زمانی صورت گرفته بود.
ابوسفیان این دشمن پیامبر،وقتی از ازدواج ایشان با دختر خود،زمانی که دخترش در حبشه تنها مانده بود،آگاه شد،گفت:«پشت این مرد به زمین مباد».
شرایط زمانی ازدواجها که در اوج سختی و فشار جنگها بود و از طرفی ازدواج با زنان بیوه که برخی چندین بار ازدواج کرده بودند و همسر نگرفتن از انصار که به راحتی اسلام را پذیرفته بودند و عدم انتقاد از ازدواجهای پیامبر در زمان ایشان همگی از این مطلب نشان دارد که این ازدواجها بر پایه مصالح و اقتضائات زمان بوده است نه از سر لذت که برخی در پی القای آن هستند.
انگیزههای ازدواجهای حضرت را به صورت کلی میتوان در سه بخش (انگیزههای سیاسی و اجتماعی،اخلاقی و دینی) تحلیل و تبیین کرد که به آنها اشاره میشود.
الف) انگیزههای سیاسی و اجتماعی (همبستگی با اقوام مختلف)
هنگامی که پیامبر ندای اسلام را بلند کرد،تنها بود و تا مدتها جز عدهای محدود به او ایمان نیاوردند.او بر ضد تمام معتقدات خرافی عصر و محیط خود قیام کرد و به همه اعلان جنگ داد، طبیعی است که همه اقوام و قبایل آن محیط بر ضد او بسیج شوند و باید از تمام وسایل برای شکستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده کند که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی از طریق ازدواج باقبایل مختلف بود؛زیرا محکمترین رابطه درمیان عرب جاهلی،رابطه خویشاوندی محسوب میشد و داماد قبیله را همواره از خود میدانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه میشمردند. قرائن زیادی در دست داریم که نشان میدهد ازدواجهای پیامبر لااقل در بسیاری از موارد، جنبه سیاسی داشته است.
در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگ «تیم»،با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»،با ام حبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنیامیه،ام سلمه از بنی مخزوم،سوده از بنیاسد،میمونه از بنیهلال و صفیه از بنیاسرائیل پیوند زناشویی برقرار کرد. ازدواج مهمترین پیوند و میثاق اجتماعی است؛به ویژه در آن فرهنگ،تأثیر بسیاری از خود به جا میگذارد.
درآن محیط که جنگ،خونریزی و غارتگری رواج داشت،بلکه به تعبیر ابن خلدون،جنگ،خون ریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،بهترین عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت،پیوند زناشویی بود.
با دقت در ازدواجهای حضرت،به این نکته پی میبریم که همسران حضرت تنها از میان مهاجران و نه انصار بود،برای اینکه اتحاد و همدلی بین حضرت و انصار وجود داشته و به واسطهای نیاز نبود؛اما بین حضرت و قبایل مهاجر،کدورت و دشمنیهایی اتفاق افتاده بود که عقد ازدواج آنها را به عقد دوستی و وحدت تبدیل میکرد.به همین جهت پیامبر(ص) دشمن بودند،مانند بنیامیه و بنیاسرائیل،ازدواج کرد؛اما با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمیشد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند،ازدواج نکرد.
گیورگیو نویسنده مسیحی مینویسد:
محمد(ص)،ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد.در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکی شد.
ب) انگیزههای اخلاقی و غیر جنسی
نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت است،اینکه با دقت در سیره پیامبر می توان دریافت که هیچ گاه مقصود ایشان از این ازدواجها،تمایلات جنسی نبوده است.با تأمل در ازدواجهای حضرت،ما شاهد انگیزههای اخلاقی نوعاً نبوده است.با تأمل در ازدواجهای حضرت،ما شاهد انگیزههای اخلاقی نوعاً حمایت مادی یا معنوی از زنان (همسران) هستیم که شواهد زیر این ادعا را ثابت میکنند:
1.ایشان در طولانیترین بخش عمر خویش یعنی از 25 تا 50 سالگی فقط با همسر اول خویش حضرت خدیجه زندگی کرد و تا او زنده بود،همسر دیگری اختیار نکرد؛در حالی که ایشان در سن جوانی بودند.بعد از خدیجه نیز تا یک سال ازدواج نکرد.
ازدواجهای متعدد پیامبر در هفت سال آغازین هجرت بوده است؛یعنی در حد فاصل سنین 54 تا 61 سالگی بوده است.
2.علاوه بر این شکی نیست کسانی که به زندوستی و شهوترانی نظر دارند، به طور معمول به دنبال جمال،زیبایی و زنان جوان که در سنین جوانی و شادابی هستند هستند ولی در سیره پیامبر اکرم نه تنها چنین چیزی وجود ندارد،بلکه ما شاهدیم که ایشان بعد از ازدواج با دختر باکره با بیوهزنان و حتی با زنان پیر ازدواج میکند و این با انگیزه شهوانی مشابهتی ندارد.
3.علت ازدواج ایشان با امحبیبه (رمله) دختر ابیسفیان به این خاطر بود که شوهرش در حبشه نصرانی شد،ولی او مسلمان باقی ماند؛پس رسول خدا برای حمایت از او به صورت غیابی با ایشان ازدواج کرد و نجاشی حاکم حبشه از طرف پیامبر عقد را جاری ساخت.
در اینجا به صورت واضح میتوان انگیزه دینی و حمایتی پیامبر را دید و این کار با سخن کسانی که این ازدواجها را با انگیزه شهوت میدانند سازگار نیست؛چون این ز در حبشه بود و حتی زمان برگشت او مشخص نبود.
4.ازدواج گاهی برای حفظ جان برخی از زنان مسلمان صورت میگرفت.درباره سوده بنت زمعه این جهت را بیان کردند؛چون همسر خود را از دست داده بود و اقوام او همه کافر بودند که درباره او خطر کشته شدن یا اسارت و شکنجه وجود داشت، رسول خدا با ازدواج، او را نجات داده و در پناه خود قرار داد.
5.رسول خدا برای کمک و تأمین زندگی برخی از زنان که بیوه شده بودند، با آنها ازدواج کرد؛ مانند ازدواج با زینب بنت خزیمه که در جاهلیت به خاطر انفاق به فقرا و مساکین به اممساکین شهرت داشت،اما بعدها وی خود فقیر و تهیدست شده بود.پیامبر با ازدواج با او در پی حفظ آبروی وی برآمد.
6.انگیزهایشان در ازدواج با ام سلمه این بود که او دارای کودکان یتیمی بود که قادر به اداره آنها نبود.
7.در برخی از ازدواجها، انگیزه پیامبر،رهایی اسرا و آزادسازی آنها بود؛چنانکه با صفیه دختر حیی بن اخطب یهودی ازدواج کرد که دختر بزرگ یهودیان بود و او را از اسارت آزاد کرد.
8.حضرت با ازدواج با جویره دختر حارث بن ابیضرار رئیس طایفه بن المصطلق که به اسارت درآمده بود،موجبات آزادی همه اسرای این قبیله را فراهم آورد؛چون مسلمانان دیگر وقتی دیدند این طایفه با پیامبر خویشاوند شدند، همگی اسرای این قوم را که در دست داشتند آزاد کردند و مردمان بنیالمصطلق وقتی این رفتار را دیدند،همگی به اسلام گرویدند.
این تعبیر لطیفی است که نشان میدهد ازدواج پیامبر با زنان متعدد و مختلف برای حل یک سلسله مشکلات اجتماعی و سیاسی بوده است.
ج) انگیزههای دینی
چنانکه اشاره شد، بعضی از ازدواجهای پیامبر(ص) به امر الهی و به منظور اثبات یک حکم دینی یا برداشتن سنت جاهلی بود که خود حضرت پیشقدم میشدند؛اینجا میتوان به ازدواج با «زینب بنت جحش» اشاره کرد.
در اسلام «پسر خوانده» حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست؛در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسرخوانده سرایت میدادند، از آن جمله زن پسرخوانده بر پدرخوانده محرم بود. اسلام این حکم را باطل کرد (سوره احزاب،آیه 4)
پیامبر به دستور خدا با «زینب بنت جحش» همسر مطلقه «زیدبن حارثه» (پسر خوانده پیامبر) ازدواج کرد تا حکم جاهلی را در عمل باطل کند و مردم،پذیرای نقض حکم جاهلی باشند.
اگر این ازدواج صورت نمیگرفت،ممکن بود زید بن حارثه یا پسرش «اسامة بن زید» بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث مطرح میشد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر دگرگون میشد.
:: موضوعات مرتبط:
گالری ,
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3